مدح و ولادت امام جواد علیهالسلام
نشـسـتهام بـنویـسم گـدا نمیخواهی؟ مـیان خانـۀ خود بی نوا نمیخواهی؟ نـشـسـتهام بنـویـسم کـریـم یـعـنی تو کریمزاده تو حاجت روا نمی خواهی شنیدهام که عطایت زبانزدهمه است نـیـازمـنـد بـرای عـطـا نمـیخـواهی به خاک تیره اگر بنگری طلا گردد تو علم و معجزه و کیمیا نمیخواهی قسم به روی شما خوب مـیشوم آقا فقـط بـیا و نگـو که مرا نمیخواهی مـنم اسـیـر نگاه پر از عـطـوفت تو من از نگاه تو خواندم شما نمیخواهی که من جدا شوم از تو وَ خوب دانستم که میکنی ز محبّان خود هواخواهی هرآنکه بسته به چشمت دخیل سیّدنا نـشـسـته روی پـر جـبرئـیل ســیّـدنـا من آمدم که بگـویم به تو سـپاسـم را وجـمع میکنم این بار من حـواسم را که تـا دگر نبـرم یأبنَ فاطـمه هرگز به غیـر کـوی شما دست التـماسم را برای آنکه بـیــایم به محـضـرت آقـا روا بُـود کــه مـرتّب کـنم لـباسـم را میان آیِـنهکـاری چنـان شدم تـکـثـیر هـزار مـرتبـه دیـدم من انعـکـاسم را به غیر نان شما که نخورده ام هرگز بـبیـن زبان و دهـان نمکشـناسم را میان دغـدغـه ها عـطـر عـاشـقی آید فرونشاند دراین دل غم و هراسم را دلـم کنـار شما خـانه در فـلـک دارد جواد فاطمه نامت عجب نمک دارد بــرای ذات خــداونـد امـتــدادی تـو دوباره نور خدا را به سینه دادی تو زمینِ مُـردۀ مـردم دوبـاره احیـا شد ازآن زمان که براین خاک پا نهادی تو تجـلّی نـبی و حـیدر و حسین هستی کـه بـا تهاجم هر فـتنه در جهادی تو تواز مریضی هرشیعه غصّه میخوردی ز شـادمـانی دل های شیعـه شادی تو تـمام جـود خـدا را اگر کنم تـفـسـیر رسم دوباره به نامت زبس جوادی تو نثار روی تو خواندم وَ أن یَکادم را به عـالـمی نـدهـم ذکـر یا جـوادم را به پیش نام شما پا شدم خدا را شکر دوباره مست تولّا شدم خدا را شکر مـن از ولایت تو آبـرو گـرفـتـم پس کـنار نـام تو آقـا شـدم خـدا را شکر از آن قـدیم کـه مهر تو در دلـم افتاد مـقـیـم عـالـم بالا شـدم خـدا را شکر تو در نهایت اکرام و من تُـهی دسـتم مـقـابـل تو تـمنّـا شـدم خـدا را شکر تـو در کرانـۀ یـا ربّـنای من هـستی من از دعای تو دریا شدم خدارا شکر من از علاقه و عشقت به مادرت زهرا مُحبّ حضرت زهرا شدم خدارا شکر هـزار غبـطه به پای نگات میریزم تمام عـمر خودم را به پات میریزم من از نـگـاه مـدامت دوام مـیگـیرم ولایـت از سـخـنـان امـام مـیگـیـرم به خاک میکـده من سر فرود آوردم فـقط ز دسـت کـریم تو جام میگیرم من آنـقَدَر بـه شما می دهـم سـلام آقا که آخر از تو عَلَیکَ السّلام میگیرم اگرچه بال و پرم زخمی از زمانه شده مـن از دوای شـما الـتـیـام میگـیـرم کـبوتـرم که شـدم جـلـد گـنـبد زرّین فقط پر از سر این برج و بام میگیرم به سنگفرش حریم تو میکشم دستم تـبـرُّکـاً در بـیـت الـحـرام میگـیـرم تو رتـبه ای بده تا خاک پایتان باشم چه خوب پیش شما من مقام میگیرم غلام هیچ کسی جز شما نخواهم شد گدای کس به جزإبن الرّضا نخواهم شد تو آمـدی که شـوی قـبلهگاه مردم ما تو آمدی شـده دلـشاد امـام هـشـتم ما تو آمدی که رود غم ز سینه ها دیگر و تا همـیشه بـمـانـد به لب تبـسّـم ما تو آمدی که به مردم نشان دهی حق را فقـط صفا بـنویسی بر این تـلاطم ما من و دلم به تو سوگند عاشقت هستیم مـحـبّت تـو بُـوَد بـاعـث تـفــاهـم مـا تو آمدی که شوی با گدات همـسفره که نان جو بخوری جای نان گندم ما کنار حضرت معصومه یادتان کردم چه وقت بهر زیارت تو میروی قمِ ما؟ دلم دوباره به یادت به شور و شین آمد به سر هـوای پریدن به کاظمین آمد امـیـر هـر دو سرا یا جـواد ادرکنی نـظـر نـما به گـدا یا جــواد ادرکـنی بـه حـقّ مـادرتـان فـاطـمه قـسـم آقـا بـخـر مـرا ز وفـا یـا جـواد ادرکـنی خـدای جـودی و جـود خدای مـنّانی به سائـلت کن عطا یا جـواد ادرکنی طواف کوی تو برتر بُـود ز بیتالله قسم به سعی و صفا یا جواد ادرکنی رود به سوی بهشت خدا هرآنکس که تو را نـموده صدا یا جـواد ادرکـنی فــقــط ز راه ولای تـو یـا ولــیَّ الله روم بـسـوی خـدا یـا جـواد ادرکـنی نشستهام که بگیرم برات رفتـن خود به شهـر کرب وبلا یا جواد ادرکنی تویی تو زادۀ شمسُ الشّموس یا مولا عـلیّ اکـبر سلـطـان طـوس یـا مولا نشـستـه مـرد غـریبی کـنار گهـواره کـنـار گـریـۀ بـی اخـتـیـار گـهــواره رضـا نشـسـته بخـواند نـوای لالایی بـرای کـودک زیـبا عُــذار گـهــواره چقدر شب به سحر درد ودل کند با این گـلی که شد همه باغ و بهار گهواره چـقـدر طعـنه شـنـیـده ز دیـر آمدنت چـقدر سخت گـذشت انتظار گهواره دوباره صحبت گهواره و نوای لالایی دوبـاره مـرثـیـۀ شـیـر خوار گهواره میان هُرم عطش مادری صدا میزد بخـواب کـودک دل بیـقـرار گهواره امان ز اشک رباب و غم علی اصغر چه بد شد عاقبت آن روزگار گهواره نشد که لب بزند کودکش به آب ای وای نشد که قد بکشد کودک رباب ای وای |